***colbeeshgh***
در سكوت شبهايم تنها به تو مي انديشم، و يادت را عاشقانه به آغوش مي فشارد؛ تا شايد مرهم بيماريام مي شد....
نظرات شما عزیزان:
در بستر خيال عشق آغوشم تنهای تنهاست
كاش كنارم بودي و از شهد لبانت بوسه اي مي چيدم
عزيزم عطش بوسيدنت ديوانه ام كرده، مي دانم هيچگاه تو را نخواهم بوسيد،
ولي بدان تشنه لب هايت خواهم بود.
بستی از روی محبت بزنیم!!
تا اگر آب در آن سینه پاکش ریزند...آبرویش نرود...!
یادمان باشد فردا حتما ,ناز گل را بکشیم..
حق به شب بو بدهیم...
و نخندیم دیگر به ترکهای دل هر گلدان...!!
وبه انگشت نخی خواهیم بست,تا فراموش نگردد فردا..!
زندگی شیرین است! زندگی باید کرد...
و بدانم که شبی,خواهم رفت..!!!!!!!!
و شبی هست که نباشد پس از آن,فردایی.....!!!!
Power By:
LoxBlog.Com |